جدید — -فایل جزوه -509)
به دنبال طرح مباحث فوق٬ همانطور که میدانیم٬ خواب امری طبیعی و فطریست و این وجه در وجود هر انسانی نهفته بوده و گریزی از آن نیست و این وضعیت به صورت ناخواسته بر شخص غالب میشود.در چنین حالتی ممکن است٬ فرد در حین خواب، با حرکت یا غلت زدن، جنایتی را مرتکب گردد. در […]
دانلود — -فایل جزوه -509)
در همهی فرهنگ ها و در همهی ادیان و مذاهب خواب و دنیای پر رمز و راز آن پیوسته توجه بسیاری از انسانها را به خود جلب نموده است. شعب مهم معارف بشری (ادب، دین، تاریخ، انسان شناسی، روانشناسی، پزشکی، عرفان، فلسفه و حقوق...) خواب را مورد بررسی قرار داده و هریک دیدگاه منحصر به خویش را دارا میباشند.
خداوند حکیم نیزدر قرآن در چندین آیه به اهمیت خواب اشاره فرموده و آنچه استنباط میگردد اینکه، خواب بر اساس نظر قرآن کریم، آرامش انسان را تضمین میکند، چنانکه در آیه47 سوره فرقانمی فرماید: «و او خدائیست که ظلمت شب را برای شما لباس گردانید و خواب را مایه آرامش و ثبات شما قرار داد و...» همچنین در آیه 9 سوره نبا نیزآمده است که: «و خواب را برای شما مایه ( قوام حیات و) استراحت قرار دادیم».
بند اول- مفهوم و ماهیت خواببا توجه به اهمیت شناخت ماهیت خواب در این مبحث به بررسی خواب، از حیث لغوی و اصطلاحی، و شناخت علمی این پدیده از نقطه نظر علمی میپردازیم.
تعریف لغوی خواب:خواب در لغت نامه دهخدا نقیض بیداری، نوم، حالت آسایش و راحتی که بواسطهی از کار بازماندن حواس ظاهره و فقدان حس در انسان و سایر حیوانات بروز میکند، تعریف شده و در فرهنگ معین به معنی نوم، غفلت و حالتی توأم با آسایش و آرامش که بر اثر از کار بازماندن حواس ظاهر در انسان و حیوان پدیدمی آید، آمده است.
تعریف خواب در اصطلاح : در اصطلاح خواب، کاهش یا فقدان سطح هوشیاری، تعلیق نسبی ادراکات حسی و غیرفعال شدن تقریبی تمام عضلات ارادی در زمان استراحت است. به طوریکه فعالیت بدن و ذهن تغییر کرده و توﱠهم های بینایی جایگزین تصاویر واضح واقعی میشود. در بین پستانداران، پرندگان، ماهیان و دیگر جانداران مراحل خواب و بیداری وجود دارد.خواب برای سلامت و بازسازی سیستم اعصاب، سیستم ایمنی و سیستم عضلانی اسکلتی انسان ها و جانوران اهمیت داشته و فرصتی است برای تجدید قوا که ضمن آن، حواس ظاهری نسبتاً بی حرکتمی ماند و شخص با بستن چشم ها و معمولا به حالت درازکش، مدتی را به استراحتمی پردازد.
تعریف علمی خواب: بر اساس یک تعریف علمی میتوان خواب را معرف زیست شناختی ترین و روانشناختی ترین حالت کنشی طبیعت انسان تلقی کرد. از نظر روانشناختی، خواب دیده ها را میتوان به عنوان یکی از مولفه های اصلی از نظر جنبه روانی دانست. اهمیت خواب از نظر زیست شناختی نیز آشکار است، چرا که به منزله شرط لازم تعادل و توازن حیاتی به شمار میرود.
خواب را میتوان حالت منظم، تکرارشونده و به آسانی برگشت پذیر ارگانیسم تعریف کرد، که معمولا با بی حرکتی و با بالا رفتن قابل توجه آستانه واکنش به محرک های خارجی در مقایسه با حالات بیداری مشخص میشود. همچنین خواب تکرار یک حالت سلامت است و در این حال مغز به پاسخ های درونی و پنهانی خود که زیر بنای چیزی که به آن ادراک جهان خارج میگویند، ادامه نمیدهد.
خواب طبیعی در انسان در اثر خستگی عضلانی و یا دماغی حادث میشود و امری طبیعی و فطریست، که در وجود هر انسانی نهفته بوده و گریزی از آن نیست و کسی نمیتواند به مخالفت با آن برخیزد. حالت یا وضعیتی که به صورت خواسته یا ناخواسته بر بدن غالب میشود و فعل و انفعالات ذهنی و قدرت و تفکر وتصمیم گیری را برای مدت معین متوقف مینماید.این امر به علت ساختار شبکه ای مغز بوده که قادر نیست، به اندازه کافی تکانه های عصبی فعال کننده را به قشر مخ بفرستد، بنابراین سبب از دست رفتن هوشیاری انسان می گردد.
البته نا هوشیاری و نا خود اگاهی کامل هم درست نیست، زیرا لااقل در طول قسمتی از خواب انسان هوشیار است، نه هوشیاری کامل از جهان خارج، بلکه هوشیاری از یک دنیای درونی یا یک عالم رویایی.
پژوهش های علمی که در پی کشف نوار مغزی در سال 1929 توسط برگر اغاز گردید، ثابت نمود، خواب در انسان از دو حالت فیزیولوژیک متفاوت تشکیل شده است:
1)حرکات سریع چشم(REM) که معمولا اغلب رویا ها در آن روی میدهد.
2)خواب غیر(REM)یا حرکت غیر سریع چشم
بهترین تحقیقات در مورد خواب انسان در آزمایشگاه انجام میگیرد که در آن با چسباندن الکترود هایی بر روی جمجمه خواب رونده، برای ثبت و کنترل موج نگار مغزی(EEG) یا الکترو آنسفالوگ برای الکتروفیزیولوژیایی آماده میکند.الکترو آنسفالوگ یا EEG یکی از ابزارهای اصلی مورد استفاده برای تحقیق درباره مراحل خواب است.EEG فعالیت الکتریکی مغز را که به صورت امواج مغزی آشکار میشود، اندازه میگیرد.
مراحل خواب : خواب دارای پنج مرحله است، چهار مرحله خواب بدون REM (حرکات سریع چشمی) ویک مرحله با REM (حرکات سریع چشمی).
مرحله یک-وقتی ما به مرحله اول خواب وارد میشویم، در این دوره تصاویر توهمی کوتاهی میبینیم که به تصاویر رویا شباهت دارند و مثل یک عکس روشن هستند.این تصاویر احتمالا مربوط به خلاقیت ما میباشند.مرحله اول خواب سبکترین مرحله خواب است.
مرحله دو-این مرحله از خواب بعد از 30-40 دقیقه اتفاق میافتد. در این مرحله هنوز میشود به سادگی و بدون احساس گیجی از خواب بیدار شد.
مرحله سه-مرحله موج آهسته که تقریبا پانزده دقیقه بعد از مرحله دوم اتفاق میافتد. در این مرحله فشار خون کم میشود و امکان دارد شخص در خواب صحبت کند یا راه برود.
مرحله چهار- خواب عمیق با موج آهسته. این مرحله عمیق ترین مرحله خواب را تشکیل میدهد. در این حالت از خواب بیدار کردن شخص خیلی سخت است و در صورت بیداری احساس گیجی ایجاد میشود.
مرحله پنج –که تقریبا نیم ساعت پس از خواب عمیق در مرحله چهار ما مسیر بازگشت را پیش میگیریم، و دوباره هریک از مراحل را پشت سر میگذاریم تا به مرحله ای برسیم که آن را خواب REM مینامیم. منظور از REM حرکات سریع چشمی است که از زیر پلکها قابل رویت است و شاخص این دوره به حساب میاید.
شخص خواب، پس از عبور از مراحل یک تا چهار خواب حرکت غیر سریع چشم به سمت بیداری میرود، اما به جای ورود مجدد به مرحله یک وارد مرحله جدیدی میشود که شکل متفاوتی از خواب به نام خواب حرکت سریع است.
خواب حرکت غیر سریع چشم، خواب آرام هم نامیده میشود. زیرا به طور معمول کارکردهای فیزیولوژیکی در طی این دوره خواب خیلی کند شده و فعالیت شناختی به حداقل میرسد. اما گذر از یک مرحله خواب به مرحله دیگر، همراه با حرکات بدنی متناوب است. بدین دلیل خواب حرکت غیر سریع چشم، تحت عنوان مغز خواب در چشم متحرک وصف میشود. برعکس خواب حرکت سریع چشم، تحت عنوان خواب متناقض، فعال، یا سریع توصیف میشود.
سنجش چندنگاری ضمن خواب حرکت سریع چشم، الگوهای بی نظمی را نشان میدهند که گاهی شبیه الگوهای حالت بیداریست. به خاطر همین خصوصیات خواب حرکت سریع چشم را اصطلاحا خواب متناقض نیز مینامند.
مراحل سه و چهار عمیق ترین قسمت خواب محسوب میشود، در برخی از افراد، آشفتگی ضمن بیدار شدن از مراحل سه و چهار مسائل خاصی را به وجودمی آورد که میتوان به وحشت شبانه، شب ادراری و خوابگردی اشاره نمود.
بند دوم-مقایسه خواب با اغما و بیهوشی و مستیکما:کما حالتی از ناهشیاری است که طی آن فرد با دردناک ترین محرک های فیزیکی هم به هوش نیاید وآن حالت تا مدتی پایدار بماند، که معمولا با فقدان آگاهی از محیط همراه است. مهمترین علامت مشخصه کما، ناتوانی در هوشیار شدن است یعنی خود فرد نمیتواند توسط محرکها هوشیاریش را بدست آورد. البته علامت های دیگری هم وجود دارند که از میان آنها میتوان به نبود خودآگاهی، فقدان چرخه خواب و بیداری، نداشتن حرکت هدفمند و نداشتن کنترل بر روی تنفس اشاره کرد. اغماء به معنای عدم شناسایی خود و محیط اطراف خود، حتی پاسخ به تحرکات خارجیاست.
اعتقاد عامه مردم بر این است که وقتی شخصی به کما میرود به این معنی است که فرد در خواب عمیقی فرو رفته، که این اعتقاد به طور کامل درست نیست. درجه های کما توسط هوشیاری شخص به محرک های خارجی، تعیین میگردد. در بسیاری از موارد اشخاصی که در کما به سر میبرند، دریافت هایی از محیط دارند. مثلا ممکن است حرکت های جزئی از خود بروز دهند یا نسبت به محرک ها پاسخ دهند و در بعضی موارد نیز ممکن است شخص به کما رفته عکس العمل های شخص هوشیار را از خود بروز دهد.
بیماری که ظاهری خوابالود داشته ولی نسبت به تحرکات خارجی بی پاسخ است و نمیتوان او را بیدا رنمود، یک بیماری اغمایی محسوب میگردد.
حالت اغماء به دنبال از کار افتادن دو طرف قشر خاکستری مغز حادث میگردد. از عللی که به دو نیمکره مغز اسیبمی رساند ، میتوان به ضربه های مغزی، خفگی با گاز دی اکسید کربن و گاز زغال، مننژیت، نرسیدن اکسیژن کافی به مغز ناشی از ایست قلبی یا دار زدن ، دیابت و تومور های مغزی اشاره کرد.
در اغماء شخص دچار بیهوشی عمیق است و زندگی او نباتی است. بیمار اغمائی زمان، مکان و اطرافیان خود را نمی شناسد و نمی تواند ارتباطی با دیگران و دنیای خارج برقرار نماید.گردش خون ، تنفس، دفع ادرار و مدفوع و ترشحات او معمولا طبیعی است و او با کمک های طبی و تجهیزات پزشکی ، مانند رساندن غذا و مایعات از راه سرم و دارو و اکسیژن درمانی به زندگی خویش ادامه میدهد. در حالت اغماء اگر سلول های مغز صدمه ندیده باشد، امکان دارد بیمار با درمان به سوی زندگی باز گردد و به حالت نیمه اغماء در اید. در این وضعیت، او به اهستگی به انچه در اطراف او میگذرد، واقف میگردد و در برابر تحریکات بینایی و شنوایی واکنش نشان میدهد و به تدریج از چنگ بیهوشی نجاتمی یابد.
بنابراین با نظر به مباحث قبل باید گفت که کما با خواب طبیعی متفاوت است. خواب یک حالت ناخودآگاهی است.حالتی است، که در آن قوه خودآگاهی شخص کامل نیست، اما میتوان با تحریکات حسی مناسب، آن را به بیداری تبدیل کرد.در حالیکه کما، یک حالت ناخودآگاهی است که شخص را نمیتوان از آن با وارد کردن محرک نیز خارج نمود.
بیهوشی:دستیابی به عدم هوشیاری، بی دردی و بی حرکتی با کمک دارو، بیهوشی نامیده میشود. با توجه به نوع عمل جراحی یا آزمایشی که باید انجام شود انواع مختلف بیهوشی به کار برده میشود. انتخاب روش بیهوشی به سن کودک، نوع عمل جراحی و همچنین وضعیت سلامتی بیمار بستگی دارد. پزشک متخصص بیهوشی مسئول این تصمیمگیری است این کلمه دارای ریشه یونانی بوده و به معنی "فقدان ادراک" یا "عدم حساسیت" است. بیهوشی نیز نوعی شلی عضلات بدن است ، که با خواب و بیداری همراه میباشد.
بطور کلی انواع بیهوشی عبارت اند از: بیهوشی عمومی، بیهوشی منطقه ای، بیهوشی موضعی. بیهوشی، حاصل تجویز دارو های متعدد، جهت ایجاد بی دردی ، فراموشی، عدم هوشیاری ، از بین رفتن رفلکس ها و شل شدگی عضلاتمی باشد. بیهوشیمی بایست، توسط یک متخصص بیهوشی که اگاهی کامل به سیستم های بدن و داروهای مختلف را دارد، صورت پذیرد. عوامل مختلفی مانند سن، جنس، وزن و بیماری های زمینه ای میتوانند روند بیهوشی را متاثر سازند. القاء بیهوشی توسط دارو های داخل وریدی صورت میگیرد و بعد از اینکه هوشیاری بیمار از بین رفت و عضلات تنفسی شل گردید، تنفس بیمار از طریق لوله ای که در تراشه وی قرار داده شده است به دستگاه تنفس مصنوعی منتقل می گردد. یک متخصص بیهوشی علاوه بر ایجاد حالات فوق وظیفه نظارت دقیق بر میزان تجویز دارو ها و حفظ کارکرد طبیعی ارگان های بدن در حین بیهوشی را نیز دارد، تا اثرات سوء دارو ها را به حداقل رسانده و بیهوشی را تا پایان اداره نماید. تحقیقات نشانمی دهد، هیچ داروی بیهوشی به تنهایی نمیتواند تمام خواسته های مورد نظر یک متخصص بیهوشی را برای ایجاد یک بیهوشی مناسب، تامین کند، اما ترکیبی از دارو ها به همراه هم خواهند توانست، بیهوشی متعادل و مطلوبی را فراهم کنند.
به عقیده متخصصان بیهوشی در شرایط بیهوشی عمومی عناصر هوشیاری ناپدید میشوند وبیماران احساس درد، آگاهی، خاطره و قدرت تحرک خود را از دست میدهند. بنابراین میتوان گفت، بیهوشی با خواب متفاوت است، چرا که زمانیکه ما در خواب هستیم نیز، بدن ما به محرک های بیرونی وارده واکنش نشان میدهند مثلا اگر سردمان شود، ان را احساسمی کنیم و از خواب بیدار میشویم ، اما در بیهوشی اگر حتی عضوی از بدن را برش دهند و به عمق اعصاب شخص بروند، دردی احساس نخواهد شد.
مستی:الکل، اولین ماده شیمیایی و شایعترین مادهای است که بر رفتار ذهنی و فیزیکی افراد اثر میگذارد. مصرف الکل در فرهنگ های مختلف معانی مختلفی دارد. مستی درلغت، به حالتی اطلاق میشود که، از خوردن شراب و دیگر مسکرات در انسان پدیدمی اید. به تعبیر دیگر، مستی به تغییرات بدن و ذهن همراه با کاهش دقت و حساسیت حواس که در نتیجهی استفادهی کافی از مواد الکلی پدیدمی آید، اطلاق میشود.
بطور متوسط یک انسان معمولی قادر است 15 میلی لیـتـر الـکل را در طـی یـک ساعت دفع کند میزان غلظت الکل خون و اثرات آن با اندازه گیری میزان الکل موجود در خون فرد میتوان تعیین کـرد چه میزان فرد تحت تاثیر الکل می باشـد. در زیــر حالات ایجاد شده در فرد بر اساس میزان درصد الکل درون خون بیان گردیده است:
مرحله نشاط آور (%0.12-0.03): افزایش اعتماد بنفس و شجاعت فرد، فرد پر حرف تر و اجتماعی تر می شـود، دقـتـش کـاهش مـی یـابد، چـهره افـروخته، قضاوتش مختل می گردد، معمولا اولین جمله ای که به ذهنش میـرسـد را بـیان میکند، در حرکات ظریف مانند نوشتن دچار مشکل می شود.مـرحله برانگیختگی (%0.25-0.09): خـواب آلـوده، در درک و بـخـاطـــر آوردن موضوعات گذشته دچار مشکل می گردد، واکـنش وی در بـرابـر مـحرکات کاهش می یابد، حرکات بدن ناهماهنگ می شـود، بـیـنایـی مخـتـل مـی شــود و حـس چشایی و شنوایی کاهش می یابد.
مرحله سرگشتگی (%0.30-0.18): فرد گیج و مـبهوت است، شـایـد نـدانـد کجاست و مشغول چه کاریست، سرگیجه دارد و تلوتلو می خـورد، بـیـش از حد احـساساتی، خشن و یـا مـهربان مـی گـردد، خـواب آلـوده اسـت و درد را دیـرتـر احسـاس میکند، حرکات ناهماهنگ است، قادر به گرفتن شیئ که به سـمتـش پرتاب میگردد نیست.
مرحله بهت (%0.4-0.25): قادر به حرکت نیست، به محـرکات واکنش نشان نمی دهد، قادر به نشستن و ایستادن نیست، استفراغ می کند، مـمکن است بیهوش گردد. مرحله کما (%0.50-0.35): فرد بیهوش است، احساس شدید سرما، تنفس کم عمق و آهسته میگردد، ضربان قلب کاهش می یابد، امکان مرگ وجود دارد.مرحله مرگ: میزان 0.50 درصد و یا بیشتر الکل در خون سبب مرگ میگردد.
زمانی که فرد الکل مصرف میکند، ارتـباطهای بین سلولهای عصبی تداخل کرده و فــعـالـیـت گـذرگاه های مـحـرک عـصبـی را ســرکـوب و گـذرگاه هـای بازدارنده عصبی را افزایش می دهـد. در کـل یک سرکوبگر دستگاه عصبی می باشد.جـریـان خـون ســطحی افزایش یافته که موجب تعریق بدن میـشود امـا جریان خون عضلانی را کاهش داده و موجب درد عضلانی میـگردد.
در مستی، کنترل رفتاری کاهش یافـتـه و مـمـکن اسـت فرد دست به عملی زده و یا حرفی بزند که بعدا پشیمان گردد.تـعادل بدن کاهش و قوه تشخیص فرد کاهش می یابد، واصولا در چنین شرایطی واکنش بدن به محرکات کندتر میشود.
مستی حالتی است که در اثر نوشیدن مسکر مانند: شراب وخمر در انسان پدیدمی آید. بنابراین، مستی وضعیت ناپایدار و غیر عادی است، که تحت تاثیر استعمال مواد الکلی یا مخدرهای قوی ایجاد میگردد و عمدتا با سرخوشی و شادمانی کاذب همراه است.مستی برعقل و دستگاه عصبی تاثیر مستقیم دارد، به گونه ای که قدرت تفکر وتشخیص وادراک را کم و بیش از انسان سلب مینماید. علی رغم وجود ضعف بر اراده و سستی در اعضای بدن، انسان مست احساس قدرت و نیرو میکند. در چنین حالتی نظم کلامی شخص دچار اختلال شده و او راز نهانش را آشکار میسازد.
تاثیر الکل بر سیستم عصبی اثری مهاری است. آثار تحریکی که به دلیل کاهش آثار بازدارندهی قشر مغز صورت میگیرد. الکل در غلظت پایین بر روی مراکز بالای مغز تاثیر گذاشته و در غلظت بالا با تاثیر روی مراکز پایین تر مغز، خطر توقف فعالیت مراکز کنترل کننده قلب و تنفس در ساقه مغز و نهایتا وقوع مرگ را به دنبال خواهد داشت.
آنچه از مستی در حقوق کیفری مهم جلوه مینماید، تاثیر آن بر اراده و اختیار انسان است.کسی که بواسطهی مصرف مشروبات الکلی و سکرآور قوه دماغی خود را از دست داده و از حالت طبیعی خارج میشود، مسلوب الاراده است.
حالتی شبیه به خواب، که در آن مغز انسان به پاسخ های درونی وپنهانی خود که زیر بنای چیزی که به آن ادراک جهان خارج میگویند، ادامه نمیدهد. البته مستی، خواب نیست و ملحق به آن نیز نمی گردد. خواب عارضه ای است که، به صورت منظم، تکرار شونده و به آسانی برگشت پذیر در انسان به صورت طبیعی پدیدار میگردد. معمولا با بی حرکتی و بالا رفتن قابل توجه آستانه واکنش به محرکهای خارجی در مقایسه با حالات بیداری مشخص میشود.
بنابراین حالت اغماء که زندگی شخص حالت نباتی داشته و فرد زمان، مکان و اطرافیان خود را نمیشناسد و نمیتواند ارتباطی با دیگران و دنیای خارج برقرار کند، و همچنین بیهوشی که با از دست دادن کامل هوشیاری همراه است و انسان، اراده، قصد و اختیاری برای ارتکاب عمل یا ترک فعل ندارد، و همچنین مستی که در آن انسان با مصرف مشروبات الکلی به صورت ارادی و به دنبال تأثیر الکل، توان کنترل خود بر اعمال خویش را از دست میدهد و زوال نیروی آگاهی و اراده را به دنبال دارد، خواب نیست و ارتباطی به آن ندارد.
گفتار دوم – خواب مصنوعیتاریخچه کاربرد خواب مصنوعی به زمان رهبران مذهبی، پزشک های جادوگر، حکیم ها باز میگردد. طالع بین های مصر و یونان باستان برای اجرای درمان های کوناکون وارد حالت خلسهمی شدند. پارسلسوس (1493-1541) تاثیر شفابخش اجرام آسمانی و آهن ربا را توضیح داد. درسال 1840 جیمز برد نخستین بار اصطلاح هیپنوز – واژهای یونانی به معنی خواب – را برای اطلاق بر آنچه به گمان او حالت خاصی از خواب بود، به کار برد.
خواب هیپنوز که بوسیله هیپنوتیزم ایجاد میشود، حالتی است که ذهن نقاد و پرخاشگر به کنار گذاشته شده و در این شرایط، افکار و تلقینات لازم به سوژه داده میشود. یعنی آگاهی محدود شده سوژه به کمک هیپنوتیزم کننده اظهار میشود.
در حالت هیپنوز قبل از همه چشم تحت تاثیر قرار میگیرد. سپس تمام عضلات بی حال شده و موج سستی و بیحالی تمام وجود سوژه را فرا میگیرد. در این حالت عامل باید محیط را برای احتمال افتادن سوژه آماده کرده باشد. در حالت هیپنوز تمام بدن به حالت سستی و خواب رفتگی قرار گرفته، حالتی شبیه به بیهوشی و بی حسی تمام قسمتهای بدن را کلی یا جزیی در بر میگیرد. ضمن اینکه حالتهای دیگری مانند فراموشی جزئی و موقت، درگیری با توهم و خیالات مثبت و منفی، همچنین انتقال کامل احساس به مکانی دور (تخلیه قالب) در او پیدا میشود.خواب مصنوعی ناشی از هیپنوتیزم اگر چه به خواب عادی شباهت دارد، اما بسیار با آن متفاوت است.در خواب مصنوعی، شخص هم خواب است و هم بیدار، هم بطور مستقل فکر میکند و هم تحت تاثیر تلقینات عامل قرار دارد.حال آنکه در خواب معمولی چنین نیست.
بند اول – تعریف خواب مصنوعی و انواع آنهیپنوتیزم علمی و عملی از حدود دو قرن اخیر کشف گردیده است، نظریات متفاوتی از ماهیت هیپنوتیزم و نحوه پیدایش آن به توسط متخصصین ارائه شده که در بین انها نظریه پاولوف، یکی از علمیترین نظریات در زمینه هیپنوتیزم است. براساس این نظریه حالت خواب در سراسر نیم کرههای مغز منتشر میشود. این پدیده بطور ناگهانی صورت نمیگیرد و کانونهای فعال و بیدار در مغز باقی میمانند که باعث ایجاد حالتی بین خواب و بیداری میشود و همین نقاط بیدار است که ارتباطی بین فرد و هیپنوتیزم کننده ایجاد میکند. در این نظریه شخص هیپنوتیزم شونده مانند کسی است که بطور طبیعی به خواب رفته ولی به دلیل وجود نقاط بیدار در مغز، سخنان عامل را میفهمد و نسبت به تحریکات و جریانات خارجی، بی توجه است.
خواب مصنوعی یا همان هیپنوتیزم، نوعی از خواب بودن در عین بیداری است. در زبان فارسی، در متون عمیق و ریشه دار عرفانی، اصطلاحات فراوانی مانند: شوریدگی، سرمستی، خلسه، اشراق، شور، جذبه هم معنا با هیپنوتیزم به چشم میخورد.
در علم، هیپنوتیزم شاخهای از روانشناسی است، که در آن به وسیلهی تلقین، شخص از حالت هوشیاری خارج میشود و تحت تسلط شخص هیپنوتیزور در میآید. طریقهای که به وسیله آن انسان میتواند، دیگری را به خواب مصنوعی یا مغناطیسی فرو برد. گاهی از اوقات هیپنوتیزم دردرمان بیماریها و یا روان درمانی به کار گرفته میشود، که به آن هیپنوتراپی و یا هیپنوآنالیز اطلاق میشود و گاهی نیز شخص قادر است، این عمل را بر ری خود انجامدهد، که به آن اتو هیپنو یا سلف هیپنوتیزم میگویند.
هیپنوتیزم یک حالت روان شناختی با نوعی توجه و آگاهی تغییر یافته است، که در آن شخص تلقینها را میپذیرد.حالت یا وضعیتی که در آن فرد دچار تغییراتی در ادراک، حافظه یا خلق میشود و در نتیجه میتواند به تلقینات مناسب واکنش نشان دهد. مشخصه ذاتی خوابواره همین تغییر تجربی درون ذهنی انسان است.هیپنوتیزم حالتی از تغییر طبیعی ذهن است که با تغییر در درک، تصویر سازی، تلقین پذیری و تمرکز همراهمی باشد. آدمی در شرایطی خاص خودبخود این حالت تغییر ذهنی رامی تواند تجربه کند.وقتی آنچنان محو تماشای تصویریمی شوید که از اطرافتان غافلمی گردید، وقتی شنیدن نوای موسیقی دلخواهتان باعث میگردد که متوجۀ وقایعی که در اطرافتانمی گذرد نمی شوید و حالاتی اینچنینی، درواقع تجربۀ هیپنوتیزم خودبخودی هستند.
در هیپنوتیزم شخص تحت تاثیر هیپنوتیزور، آن گونه که او میخواهد، خواب میبیند، احساس میکند و حتی گاهی بر خلاف خواست قلبیاش اعمالی را انجام میدهد. مناطقی که بر اثر تلقین تحریک میشود، با مناطق تحریک شده هنگام هیپنوتیزم متفاوت است. در طی این فرآیند، شخص هیپنوتیزور قادر است هر آنچه در نظر دارد به شخص هیپنوتیزم شده القاء کند، زیرا در این حالت تلقینات هیپنوتیزور بجای حواس بدن عمل میکند و ضمیر ناخودآگاه انسان را تحت کنترل خویش قرار میدهد.در برابر تلقینهای مستقیم، بسیاری از افراد هیپنوتیزم شده حرکات غیر ارادی نشان میدهند. گاهی نیز تلقین مستقیم میتواند، انجام حرکتی را بازداری کند.
اما، هیپنوتیزم موجب تسلط کامل دیگری بر فرد نمیشود٬ بلکه او با ضمیر ناخودآگاه و آدمی به مکالمه و القای تلقینات میپردازد. هیپنوتیزور نمیتواند هر آنچه دوست داشت به سوژه تلقین کند٬ چرا که هیپنوتیزم یک امر خارق العاده نیست و کارایی عجیب و غریبی نداردواگر هم آثار غریبی داشته باشد، در عدهی کمی قابل مشاهده بوده و همیشه قابل تکرار و تایید نیست. لذا از منظر علوم رسمی، پارهای غرایب مشاهده شده در هیپنوتیزم قابل اعتبار و برداشت کلی نمیباشد.
از همان بدو تاریخ، در مراسمات مذهبی و در کارهای ماوراء الطبیعه و در بسیاری از نظریههای غلط جادوگری از فنون اصلی هیپنوتیزم استفاده میگردید. هم اکنون نیز هیپنوتیزم در روانشناسی و طبابت عمل مشروعی است؛ هر چند ابهامات زیادی در مورد آن وجود دارد که باید فهمیده شود.
کسانی که از خواب هیپنوتیزمی بیدار میشوند، ممکن است در برابر علامتی که قبلاً هیپنوتیزم کننده تعیین کرده، پاسخ حرکتی معینی نشان دهند. این پاسخ را پاسخ پس هیپنوتیزمی مینامند. با تلقیین هیپنوتیزم کننده، شخص ممکن است، وقایعی را که در طول هیپنوتیزم روی داده فراموش کند و در عین حال با ظهور علامتی از ناحیه هیپنوتیزور آن را به خاطر آورد. این فراموشی را یاد زدودگی پس هیپنوتیزمی نامیدهاند.
بند دوم – ماهیت خواب مصنوعیبه طور کلی برای رساندن فرد به حالت خواب مصنوعی، هیپنوتیزم کننده فرد را وادار به تمرکز بر صدای خود و یا یک شیء می کند. چیزی که در مرحله بعد رخ می دهد این است که ذهن آگاه و هوشیار فرد فعالیتش در روند تفکر کاهش می یابد٬ زیرا عمیقا آرامش ذهن پیدا کرده است. این موضوع سبب می شود ذهن ناخوداگاه وی در دسترس او قرار گیرد. هنگامی که فرد هیپنوتیزم می شود، بیشتر مستعد پذیرش تلقینات در خصوص این که چگونه احساس کرده، رفتار نموده و اندیشیده، خواهد شد. زمانی که فرد هیپنوتیزم کننده با هیپنوتیزم شده سخن می گوید، ذهن ناخوداگاه او با مقاومت کمتری تلقینات را می پذیرد. این دقیقا مانند حالتی است که فرد هیپنوتیزم کننده مستقیما با شخص تصمیم گیرنده در اداره و به عنوان یک کارمند جزء صحبت می کند.
در خصوص ماهیت هیپنوتیزم بین روانشناسان اختلافاتی وجود دارد و تا کنون نظریات متفاوتی در این زمینه اظهار گردیده است:
1)گروهی معتقدند هر فردی قابلیت هیپنوتیزم شدن را نداشته، بلکه تنها اشخاصی این قابلیت را دارند که از تحریک پذیری بالایی برخوردار باشند.
2) اما گروه دوم معتقدند که تمامی افراد قابلیت هیپنوتیزم شدن را داشته و حتی افرادی که تحریک پذیری پایینی دارند نیز قابل هیپنوتیزم شدن میباشند.
اما آنچه که مورد اتفاق اکثریت روانشناسان است اینکه، از نقطه نظر تئوری، هیپنوتیزم بر همه افراد قابل انجام است ولی با این وجود استثناهایی نیز وجود دارند. متخصصین کشف کرده اند که هیپنوتیزم کودکان خردسال، افراد مست و اشخاص دارای بهره هوشی بسیار پایین، عملا غیر ممکن است. مضاف بر این که ناتوانی در تمرکز کامل می تواند هیپنوتیزم شدن را برای فرد غیر میسر سازد. برای هیپنوتیزم شدن سه پیش نیاز اساسی وجود دارد:
- فردی که قرار است هیپنوتیزم شود٬ باید خواهان و راغب به هیپنوتیزم شدن باشد.- باید به این که هیپنوتیزم بر وی قابل انجام است باور داشته باشد. - باید قادر باشد آرام شده و تمدد اعصاب پیدا کند.خواب مصنوعی ناشی از هیپنوتیزم، همانند خواب طبیعی، یک پدیدهی توقفی حفاظتی مغز، استراحت برای دستگاه عصبی و وسیلهای مهم برای تجدید قوا میاشد. اما حالت آرمیدگی بعد از هیپنوتیزم خواب نیست و بکارگیری کلمه خواب در اینجا جنبهی استعاره دارد. هیپنوتیزم شدهها بر خلاف آدمهای خواب از چیزهای در حال وقوع اطراف خود خبر دارند.الگوهای فعالیت مغزی اشخاص در هنگام هیپنوتیزم با الگوهای فعالیت مغزی آنان در حالت عادی فرق دارد. همچنین امواج مغزی در این حالت با امواح مغزی حالت خواب نیز در بسیاری از موارد متفاوت است.
در قیاس هیپنوتیزم و خواب طبیعی، خواب هیپنوتیزم اگرچه به خواب طبیعی شباهت دارد، با این حال بسیار از ان متفاوت است. در خواب ناشی از هیپنوتیزم، فرد هم خواب است و هم بیدار و هم به طور مستقل فکر میکند و هم تحت تاثیر تلقینات عامل قرار دارد، حال آنکه در خواب معمولی چنین نیست. پس مکانیسم هیپنوتیزم، مربوط به سازمان ناخودآگاه است و خواب یکی از حالاتی است که در حال تمرکز یا همان هیپنوتیزم به معمول تلقین میشود.
در هیپنوتیزم شخص هیپنوتیزم شده حالت تلقین پذیری فوق العادهای را در خود احساس میکند و به آسانی تحت تاثیر قرارمی گیرد، ولی حدود تلقین، محدود و منحصر است. شرایط تلقین هر چه که باشد، هنگامی موثر است که با شالوده روانی شخص هیپنوتیزم شده، اصول زندگی و قواعد اخلاقی او تضاد نداشته باشد. بر این اساس نمیتوان فردی را وادار به ارتکاب جنایت نمود یا او را مجبور کرد که عقاید و اعتقادات خود را از ادراکات از جهان٬ تغییر دهد. هیپنوتیزم شدگان، مسؤولیت را به هیپنوتیزم کنندگان محول میکنند و تلقینهای آنان را اجرا میکنند. ولی معمولا در حالت هیپنوتیزم شدگی کاری خلاف اصول اخلاقی خویش یا کار خطرناک انجام نمیدهند.
به عبارت دیگر، نمی توان فرد را به انجام کاری وادار نمود، که در حالت عادی آن را انجام نمیدهد. ممکن است، افرادی که تحت تاثیر هیپنوتیزم مرتکب جرم میشوند، به این علت باشد، که میل باطنی او، برای ارتکاب آن جرم وجود دارد.
هیپنوتیزم، تقسیم شدن هشیاری به دو مؤلفهی مجزا است. یک مؤلفه از دستورات هیپنوتیز کننده پیروی نموده و مؤلفه دیگر همچون ناظر پنهان عمل میکند. هیپنوتیزم کنندگان امروزی دستورات آمرانه بکار نمیبرند٬ بلکه با فراهم آوردن شرایط مساعد و استفاده از آن، تغییراتی در شخص ایجاد نموده و او را در حال هیپنوتیزم قرار میدهد. تغییرات زیر را میتوان از مشخصات هیپنوتیزم دانست :
برنامهریزی متوقف میشود. کسی که عمیقا هیپنوتیزم شده مایل نیست، خودش دست به فعالیتی بزند و در این حالت ترجیح میدهد، صبر کند تا آنچه هیپنوتیزم کننده به او تلقین میکند، انجام دهد.
توجه، گزینشیتر از حالت معمول میشود. هیپنوتیزم شدهای که به او گفته شده است، تنها به صدای هیپنوتیزم کننده گوش فرا دهد، صداهای دیگر را ناشنیدهمی گیرد.
تخیلات غنی به آسانی برانگیخته میشود. هیپنوتیزم شده ممکن است، خود را در زمان و مکان دیگر سرگرم تجربههای جدید یببیند.
واقعیت آزمایی کاهش مییابد و تحریف واقعیت پذیرفته میشود.
تلقین پذیری افزایش مییابد و اصولاً هیپنوتیزم شدن فرد منوط به تلقین پذیری اوست.
افرادی وقتی در خوابوارهاند، اصطلاحا در حالت خلسه به سر میبرند که میتواند سبک، متوسط یا سنگین (عمیق) باشد. در خلسه سبک تغییراتی در فعالیت حرکتی صورت میگیرد. فرد احساس انبساط در عضلات خود دارد و گاهی حالت مورمور (پارستزی) نیز در اعضا پدیدار میگردد.مشخصهی خلسه متوسط تقلیل درد و نسیان ناقص یا کامل است. خلسه عمیق نیز با تجارب سمعی یا بصری القاء شده و بیهوشی عمیق همراه است. به هم خوردن درک زمان در همهی سطوح خلسه رخ میدهد، ولی در خلسه عمیق، شدیدتر است. بطور کلی در حالت خلسه، تسلیم شدن در برابر هیپنوتیزور و تلقین پذیری با رعایت اصول زندگی و قواعد اخلاقی هیپنوتیزم شده و عدم تضاد با آن وجود دارد.
هیپنوتیزم حالتی است، که در آن تمرکز فکر صورت گرفته و به دنبال آن تلقین پذیری تشدید میگردد. هیپنوتیزم یک پدیدهی ساختگی است، که به خواب شباهت دارد و ویژگی بارز آن، افزایش حساسیت تلقین پذیری است. حالتی که به جای مرتبط بودن با نیروهای فیزیکی، مرتبط با یک عمل ذهنی و فکری میباشد. بنابراین خواب مصنوعی حالتی است که در آن، شخص توسط عواملی، نوعی بیحسی و بیحالی در بدنش به وجود میاید و در این حالت نمیتوان فرد مذکور را بیدار کرد و این بر خلاف خواب طبیعی است، که در آن، شخص خواب را با وارد آوردن ضربه ای میتوان بیدار نمود. اما در خواب مصنوعی حتی با ایجاد محرک درد نیز نمیتوان شخص را بیدار کرد.
مبحث دوم – جرم و مسوولیت کیفریجرم یک پدیده اجتماعى است; یعنى عوامل فرهنگى، اجتماعى و محیطى در بروز رفتار مجرمانه مؤثر است. پدیدهی جزایی یا جرم مبتنی بر رفتاری است که از طرفی مخالف نظم اجتماعی است و از سوی دیگر، در قانون جزا مجازاتی برای مرتکب پیشبینی شود. تا رفتار غیر عادی و زیان آور شخص نسبت به دیگران و اجتماع، یا متون قوانین جزایی منطبق نباشد، مرتکب قابل تعقیب کیفری نیست.
اجرای صحیح احکام مستلزم شناخت دقیق موضوعات است بدین لحاظ هر که در این وادی گام نهاد باید متعلق احکام را به خوبی شناسائی کند و الا در دام جهل مرکب گرفتار خواهد شد. در این راستا باید قلمرو ماهیّات حقوقی را به گونه ای ترسیم نمود که وجودی نا همگون داخل در ماهیت نگردد و مصادیق دیگر نیز خارج از آن نباشند. موضوع سخن ما پیرامون ماهیت جرم است و لازمه شناخت شخص مجرم، معرفت به ماهیت جرم است چه عنوان مجرم به شخصی اطلاقمی شود که مرتکب وقوع جرمی شده است. پس باید اول جرم را شناخت تا مجرم شناخته شود و سپس به تعیین مجازات برای وی پرداخت. کوچکترین خللی در شناسائی هر یک از مراتب فوق سبب جریحه دار شدن وجدان و احساسات جامعه خواهد شد، چه اطلاق بی سبب عنوان مجرم به شخصی در تمامی ابعاد زندگی او تأثیرمی گذارد و تعمیم این وضعیت موجب تأثر جامعهمی شود.
گرچه واکنش اجتماعی در مقابل پدیده های مختلف به انحاء گوناگون ظهور میکند اما این واکنش در مقابل اعمالی که به جامعه آسیب میرسانند و نظم اجتماعی را دستخوش آشوب میکنند، به عبارت دیگر، در مقابل اعمال مجرمانه یا جرم، شدیدتر است. لذا جامعه نه با اصول اخلاقی که با قانون مجازات با پدیده مجرمانه مبارزه میکند و مجرم با انجام اعمالی که در قانون به آن اشاره شده، یا با ترک آن مسؤولیت جزایی پیدا نموده و مستحق مجازات میگردد. هرچند که امکان منطقی تحمیل مجازات بر مرتکب، نه به جهت دارا بودن مسؤولیت کیفری خود، دارای شرایط و ارکانی میباشد. علی النهایه در این بخش اجمالا به بررسی مفهوم و مبانی جرم و مسؤولیت کیفری و ارکان سازندهی آن میپردازیم.
گفتار اول – مفهوم جرم و ارکان تشکیل دهندهی آن HYPERLINK "http://www.sid.ir/fa/VEWSSID/J_pdf/6002113913302.pdf" \l "page=16" \o "Page 16"
ماهیت یا چیستی جرم در علوم انسانی از طریق تعریف مفهومی آن شناختهمی شود، اما در حقوق کیفری که اساس آن قانون کیفری است، فرایند شناخت ماهیت جرم به همان تعریف قانون از جرم ختممی شود؛ حال آنکه تعریف قانونی از جرم، چون حالت ارجاعی به مصادیق مجرمانه دارد، اساساً تعریف محسوب نمی شود و بنابراین درک ماهیت جرم منحرف به سه مسیریمی شود که نهایتاً پرده از ماهیت جرم در مفهوم نوعی خود بر نمی دارد: نخست بررسی مصادیق مجرمانه که در واقع بیان چیستی هر یک از جرایم است، نه مفهوم کلی جرم. دوم استفاده از داده های علوم دیگر، به ویژه جامعه شناسی و اخلاق که در این صورت فقط قالبی از حقوق کیفریمی ماند و سوم مقایسه جرم با عناوین مشابه که این شیوه نیز در راستای تفکیک جرم است تا تشخیص ماهیت آن. اما باید اذعان کرد که جرم موضوعی میان رشته ای است و به قیمت غلبگی سایر رشته ها در تبیین ماهیت جرم باید از همه آنها در مباحث حقوق کیفری سود جست. همچنین جرایم به طور کلی دارای ارکان تشکیل دهندهی مشترکی هستند که اختصاص به هر یک از آنها نداشته و برای تمام جرایم عمومیت دارد. بنابر این برآنیم تا در این قسمت به بررسی مفهوم و ارکان سازنده جرم برای تبیین هرچه بهتر مباحث آتی بپردازیم.بند اول – مفهوم جرماز گذشته تا به حال، بیانات متعددی راجع به مفهوم جرم ارائه شده که هر کدام جنبه های مختلفی از آن را بررسی کرده است. از آنجا که این مسأله از اهمیت بسزایی برخوردار است ابتدا باید به این سوال پاسخ دهیم که آیامی توان از مفهوم جرم تعریفی جامع ارائه داد که در همه جوامع و در همه زمان ها و مکان ها ثابت باشد ؟ در واقع باید اذعان کرد که پاسخ صریحی برای این پرسش وجود ندارد، بلکه مشاهدات حاکی از وجود ایده ها، دریافت ها و برداشت هایی پیوسته در حال تغییردرخصوص عناصر تشکیل دهنده ماهیت مجرمانه است. البته این امر تا حدودی، ناشی از قطعیت نداشتن هر یک از دو مفهوم جرم و جرم شناسی است بدین معنا که تعریف یک فرد یا یک دیدگاه از جرم، در بردارنده مضمونی است که به دغدغه ها و همچنین جهان بینی خاص آن فرد یا دیدگاه بستگی دارد. این نکته، هنگام بحث از تعریف های گوناگون ارائه شده درباره جرم، آشکار تر خواهد شد. حاصل آن که نگرش های ضد ونقیضی درباره جرم وجود دارد و این بدان سبب است که جرم، همواره از تعریفی اجتماعی برخوردار بوده است البته این ویژگیمیتواند مناقشاتی را نیز در پی داشته باشد.
تعربف لغوی جرم: جرم در لغت به معنای گناه، جناح و عصیان آمده است. جرم در اصل معناى لغوى به معناى جدا کردن میوه از درخت است و این واژه براى اکتساب هر کار ناپسند استعاره گرفته شده است. به قول راغب اصفهانی، اصل معنی جرم، بریدن میوه از درخت است ودر استعاره برای هر کسب وکار زشت و مکروه آمده است.
مفهوم جرم در قرآن: واژۀ جرم و مشتقات آن (مجرمین، اجرموا، یجرمنکم، تجرمون، اجرمنا...) بیش از 60 بار در قرآن آمده، و اصولاً بر همان مفهوم لغوی جاری است که کسب و کار زشت باشد؛ با این حال، قرآن کریم آن را در مصادیق گستردهای به کار برده است که شامل مستکبران، ستمگران و منکران معاد هم میشود. در نتیجه، لفظ جرم در قرآن عام است و رفتار مجرمانه و عقاید و اخلاق انحرافی را نیز شامل میگردد. لفظ جرم در قرآن شامل هر گناهی نمیشود، بلکه گناهان به لحاظ شدت و ضعف و قصد مرتکب و حالات گوناگون او ممکن است تحت یکی از این عناوین قابل طرح باشد: 1.سوﺀپیشینه 2.ذنب 3.خطا 4.اثم
از بیانات فوق، روشن میشود که معنی لغوی جرم از دیدگاه قرآن کریم، انجام دادن کاری است که نیکو و شایسته نبوده، بلکه نکوهیده و ناپسند است و مجرم کسی است که در کار زشت و ناپسند افتد و اصرار بر آن و استمرار در آن داشته باشد، و برای ترک آن اقدامی نکند.
جرم از نگاه فقه: در فقه بیآنکه لفظ جرم به کار رفته باشد، به تعریف اعمالی پرداخته شده که مستوجب تعزیر و مجازات است. در فقه معاصر، جملۀ قدما به این شرح تعبیر کردهاند؛ ارتکاب هر عملِ ممنوع جرم است، خواه منع آن از ناحیۀ شارع باشد و خواه از سوی حاکم اسلامی. از نگاه فقها امامیه نیز «جرم عبارت است از انجام دادن فعل، یا گفتن قول که اسلام آن را حرام شمرده و بر فعل آن کیفری مقرر داشته است، یا ترک فعل یا قول، که قانون اسلام آنرا واجب شمرده و بر آن ترک، کیفری مقرر داشته است. این از آنجا نشأت گرفته که هر کس از اوامر و نواهی خدای تعالی سرپیچی کند، برای او کیفر و مجازاتی معین شده است و آن کیفر یا در دنیا گریبانگیر مجرم میشود و در این صورت بوسیله امام علیه السلام، یا نائب او یعنی حاکم شرع و ولی امر و فقیه جامع الشرایط، یا قضات منصوب از طرف او به اجرا در میآید.»
مفهوم اجتماعی جرم: مفهوم اجتماعی جرم بسیار گسترده تر از مفهوم حقوقی آن است و به هرگونه انحراف از ارزش ها و هنجارهای اجتماعی اطلاق میگردد مفهوم جرم با زمان و مکان در ارتباط است. از نظر اجتماعی جرم به آندسته از اعمال انحرافی که به اعتقاد گروه یا گروه های حاکم خطرناک تلقی میشود، اطلاق میگردد که با تغیر شرایط و همچنین تغییر حاکمیت در تعامل است. قوانینی که در گذشته نه چندان دور وجود داشته، به علت همین تغییرات در شرایط زندگی، مفاهیم و رویدادها، امروز دیگر اثری از آن باقی نیست. برای مثال قانون سال 1784 پروس منع میکرد «که مادران و دایهها، کودکان بیش از دو سال را درکنار بخوابانند.روستاییان انگلستان حق فرستادن کودکان خود به مدرسه را نداشتند و در برخی از دورهها نگهداری طلا در منزل و خرید کالا از محلی غیر از بازار و یا خرید به منظور فروش به قیمت بالاتر جرم محسوب میشد.
جرم از دیدگاه قانون: از نظر قانونی، جرم عبارت است از عمل یا ترک عملی که قانون آن را پیشبینی کرده و برای ارتکاب یا ترک آن مجازات تعیین نموده باشد. و اصول کلی بر این است، که باید در مورد هر جرم، قانون قبل از ارتکاب آن تدوین و تصویب شود.
ماده 2 قانون راجع به مجازات اسلامی مصوب 1361، با پذیرش تعریفی که از جرم در ماده 2 قانون مجازات عمومی اصلاحی 1352 ارائه شده بیان میداشت: «هر فعل یا ترک فعلی که مطابق قانون قابل مجازات یا مستلزم اقدامات تامینی و تربیتی باشد، جرم محسوب است و هیچ امری را نمیتوان جرم دانست مگر آنکه به موجب قانون برای آن مجازات یا اقدام تامین و تربیتی تعیین شده باشد.»
تعریف جرم، در قانون مجازات اسلامی مصوب 1370 با تغییر چشمگیری همراه شد.در ماده 2 این قانون آمده است: «هر فعل یا ترک فعلی که در قانون برای آن مجازات تعیین شده باشد جرم محسوب میشود.» این تعریف، مبین رکن قانونی جرم است و باید ریشه این رکن را در اصل قانونی بودن جرام جستجو کرد. از مقایسه این تعرف یا تعریف سابق قانونگذار از جرم، در ظاهر به نظر میرسد، مقنن عبارت «یا مستلزم اقدامات تأمینی و تربیتی باشد» را زاید انسته، از این رو در تعریف جدید آن را حذف نمود.
به نظر میرسد تنها تغیری که بین این ماده و ماده 2قانون سابق وجود دارد، ذکر عنوان «هر رفتاری» قبل از عبارات «فعل و ترک فعل» میباشد. تغییر مذکور میتواند به این دلیل باشد که با تعیین تکلیف مفهوم «رفتار»، دیگر نیازی به ذکر مصادیق آن، در مواد قانونی دیگر وجود نداشته باشد و هر جا که از عبارت «رفتار» یاد شود، منظور «فعل و ترک فعل» میباشد. همچنین میتوان گفت بر اساس این ماده «فعل ناشی از ترک فعل» به عنوان عنصر مادی شناخته نخواهد شد.
هر چند بسیاری از بزرگان علم حقوق معتقدند، جرم همواره رفتار خارجی انسان است و تنها شامل ارتکاب افعال خلاف یا ترک افعالی که به موجب قانون ممنوع شده باشد، نیست. فعل ناشی از ترک فعل، داشتن و نگهداری، حالت و گفتار مجرمانه نیز میتواند جرم تلقی میشود. همچنین برای اینکه عملی در قانون جرم شناخته شود، باید جهت ضمانت اجرا، برای آن مجازات یا اقدامات تامینی و تربیتی در نظر گرفت.
بند دوم – ارکان تشکیل دهندهی جرماصولا هر جرم حادث شده دارای ارکان متفاوتی میباشد، لیکن جرایم به طول کلی دارای ارکان تشکیل دهندهی مشترکی هستند، که برای تمام جرایم عمومیت دارد. به لحاظ حقوقی برای آنکه فعل انسانی جرم به شمار آید باید شرایط ذیل را دارا باشد:
1.رکن قانونی: هیچ عملی جرم محسوب نمیشود، مگر آنکه قبلاً توسط قانون منع شده و برای آن مجازات مقرر شده باشد.
2.رکن مادی: عمل یا ترک عمل به مرحله فعلیت برسد، چرا که عموما، قانون و شرع افراد را به مجرد داشتن نیت سوء و قصد مجرمانه مورد تعقیب قرار نمیدهد؛ زیرا، اولاً کشف نیت افراد مقدور نیست، مگر با تفتیش عقاید و ثانیاً تا وقتی نیت به مرحلۀ اجرا در نیاید، خطری را متوجه جامعه نمیکند، افزون بر آن چهبسا افراد، بهرغم داشتن نیت مجرمانه، از اجرای آن منصرف شوند.
- ۹۶/۰۷/۱۰